با سلام و تشکر از اینکه دوباره به وبلاگ بنده اومدید.
امروز میخواهم درباب معماری منظر اندکی با شما صحبت کنم. البته این گفتار، بیشتر افکاری است که در سمینار شفیلد 2011 به ذهنم رسید و گفتم تا از مغز کوچکم فرار نکرده اند آنها را در وبلاگ ثبت کنم. بحث امروز بیشتر به رابطه بین رشته های معماری منظر، طراحی شهری، و محیط زیست اختصاص داده شده است. به خصوص اینکه در ایران همه این رشته ها به صورت دانشگاهی به گونه ای وارداتی از غرب هستند و هنوز ما خودمان تکلیف خودمان را با آنها نمی دانیم. امروز به جای اینکه در اینترنت سرچی کنم وتعریف معماری منظر و محیط زیست و اینها را برای شما اینجا کپی کنم ترجیح می دهم کارهای کلیشه ای را کنار بگذارم و برداشت خود که ناشی از تحصیل در انگلستان و صحبت با دوستان و شرکت در سمینارهای مختلف است با شما در میان بگذارم.
معماری منظر در برابر محیط زیست:
بحث بین معماری منظر و مهندسین محیط زیست در ایران به یک جنجال پیچیده، بی پایه و اساس و بچگانه تبدیل شده است به طوری که در دانشکده محیط زیست تهران بچه ها را وادار می کنند تا واحد اسکیس و طراحی بگذرانند و به این ترتیب آنها را به زور “معمار منظر” بکنند و در دانشکده های معماری منظر تهران و بهشتی هم که اساسا دروس محیط زیستی فقط به عنوان دکور و خالی نبودن عریضه تدریس می شود. و به این ترتیب است که اصولا رشته ای مهم مانند محیط زیست بلاتکلیف می مانند تا به این حد که به جای اینکه مهندسین محیط زیست جای خود را در پروژه های سدسازی و راه سازی و قص علی هذا تعریف کنند و مانع از خشک شدن رودخانه زاینده رود و یا دریاچه ارومیه شوند، بر سر طراحی دو سه بوستان و پارک شهری به طور کل با قشر معمار جماعت گریبان گیر می شود. اما این اختلافات از کجا ناشی می شود. به نظر من اولین نکته در به وجود آمدن اینگونه برخوردها این است که هریک از رشته های فوق خود زیرشاخه هایی دارد که در بسیاری از موارد با یکیدگیر تلاقی دارند و به این ترتیب افراد متخصص در این حرفه ها به جای اینکه بر تمام حوزه فعالیت خود آگاه باشند شروع به تمرکز و ایجاد حساسیت در نقاط مشترک می کنند و به این ترتیب به عبارت دیگر سعی دارند تا پا در کفش دیگری کنند. بگذارید مثالی بزنم. مثلا در حیطه محیط زیست، شاخه ای به نام محیط زیست شهری است و بسیاری از مهندسین محیط زیست به واسطه قرارگرفتن کلمه شهری در پس واژه محیط زیست به خود اجازه می دهند تا در باب تمامی مسائل شهری سخن بگویند، آن هم با این شعار که این مسائل در نهایت همه و همه به محیط زیست ختم می شود. نکته دومی که ممکن است به این مبحث دامن بزند، سرمایه گذاری دولت برروی یک بخش و غافل شدن از بخش دیگر است. مثلا وقتی دولت بر شهرسازی اهمیت دوچندان می دهد و اصلا مسائل و پروژه های کلان محیط زیست را درنظر نمیگیرد، ناخودآگاه مهندسین محیط زیست هم برای بهبود وضعیت معیشتی خود سعی در باز کردن حیطه ای از فعالیت در زمینه های شهری برای خود دارند.
اما نکته اصلی و مهمترین مساله از عدم آگاهی نحوه درست رویکرد مهندسین محیط زیست به مسائل و تفاوت آن با رویکرد معماران منظر می باشد. چه بسا اگر تسلط به این رویکرد و نیز آگاهی از این تفاوتها وجود داشته باشد، دیگر حتی در باب مسائل مشترک نه تنها هریک پا در کفش دیگری نمی کند بلکه همکاری یکدیگری را می طلبند. در اینجا به بیان این رویکردها می پردازیم.
رویکرد معماری منظر و محیط زیست هر دو به فضای باز و طبیعت مرتبط می شود. هنگامیکه درباره محیط زیست شهری و یا منظر شهری صحبت می کنیم هدف اصلی فضای باز شهری و نحوه ارتباط آن با محیط اطراف است. این مورد می تواند به پارکهای جنگلی درون و یا حاشیه شهری و سپس به جنگلها و مناطق طبیعی و حتی محدوده های کشاورزی نیز سرایت کند و حیطه فعالیت هر دو رشته را مشخص کند. اما با اینکه حیطه فعالیت هر دو رشته ممکن است یکی باشد اما رویکردهای آنها با یکدیگر کاملا متفاوت است. رویکرد معمار منظر بیشتر به انسان، برداشت او از محیط و نحوه ارتباط او با محیط برمیگردد درحالیکه رویکرد مهندسین محیط زیست بیشتر به مسائل کلان تر و در ارتباط با طبیعت ومحیط زیست مرتبط می شود. یعنی در رویکرد معماری منظر، انسان محور است و در رویکرد محیط زیست طبیعت و نحوه بهینه کردن دست اندازی به طبیعت. اینجاست که اگر این دو گروه خوب رویکرد خود را دریابند آنگاه می توان یک همکاری مکمل داشته باشند. به طور مثال آنجاییکه درباره فضای باز شهری، پارک، پارک جنگلی، فضای سبز و غیره صحبت می کنیم، رویکرد معماری منظر به چگونگی ارتباط بین انسان و مخاطب با پارک و فضای سبز مختص می شود. اینکه چگونه مردم این فضا را درک می کنند، برداشت ذهنی آنها از این فضا چیست، نقش این فضا در تسهیل زندگی روزانه و یا زندگی اجتماعی-اقتصادی آنها چیست و یا اینکه چگونه مخاطبین از این فضا استفاده می کنند و قص علی هذا. در حالیکه مهندس محیط زیست باید این پارک را به عنوان یک فضای باز و در ارتباط با کل محیط زیست شهری دریابد. اینکه چگونه پوشش گیاهی این پارک می تواند به عنوان (جنگلهای شهری) هم باعث پایداری محیط شهر شوند هم باعث پایداری حیات وحش شهری شوند. چگونه این قطعه سبز می تواند در زیرساختاری بزرگتر نقش ایفا کند و به محیط زیست کلان شهری اتصال یابد. آب رسانی و حفظ اندازه و وسعت این فضا چگونه می تواند بهینه شود و قص علی هذا. این مسائل الزاما منجر به این نمی شود که مهندس و یا طراح محیط زیست قلم به دست گیرد و اسکیس بزند و در نقش یک معمار و یا یک معماری منظر ایفای نقش کند که اگر این کار را انجام دهد آن وقت مسئولیتهایی که برعهده مهندس/طراح محیط زیست قرار دارد را چه کسی باید انجام دهد؟ حتما مهندس عمران یا کشاورزی.
به طور مثال نقش مهندسین محیط زیست در بهسازی شهر تهران را میتوان به جای اینکه برروی طراحی پارکها و فضاهای کوچک شهری تمرکز داشته باشند، بیایند بگویند که چه مناطقی از کمربند شمال شهر تهران-کرج-گرمدره غیر مسکونی اعلام شود تا این حوزه آبخیز از بین نرود. و یا اینکه چگونه می توان از گسترش شهر در مناطق بکر حاشیه شهری جلوگیری کرد. مرز شهر را چطور باید تعریف کنیم. و یا در مقیاس کلان تر اینکه چگونه می توان آب فراوان مناطق شمالی کشور را به مناطق مرکزی هدایت کرد و رودخانه های مصنوعی ایجاد کرد. سدها چه میزان حق آبه باید به پایین دست بدهند که باعث گسترش خشکسالی در منطقه نشوند و خلاصه کلی داستان دیگر. حال برای تنوع هم که شده یک چند تا عکس از کارهای زیبایی که میشود انجام داد و انجام آنها در ایران برای ما فرادست یافتنی نگاه کنید.
با تشکر
میرزابنویس
یا حق
Comments