با سلام و تشكر از اينكه به وبلاگ من اومديد. ا
امروز يك پست كوچيك دارم از اينكه ميرزا روز يكشنبه خود رو چگونه شروع ميكند و به پایان می رساند. در بلاد کفر معمولا ملت آخر هفته های خود را به این ترتیب می گذرانند که جمعه شب را با دوستان خود در بارها مشغول خوردن “آب شنگولی” هستند و شنبه ها را به دورهمی های خانوادگی در پارک و خانه دوستان و اقوام سپری می کنند و یکشنبه ها را به خرید و انجام امورات منزل میپردازند. میرزابنویس معمولا سعى ميكند آخرهفته ها، صبحانه را در كافى ها شاپ هاى اطراف بخورد. اينطورى هم يك قهوه خوشمزه خورده و هم اینکه يه كمى آدم ميبيند و از تنهايى در مياد!ا يكى از عادات اين مردم سپرى كردن اوقات در كنار هم است. يا براى صرف صبحانه در كافه ها دور هم جمع ميشوند. يا براى صرف آبجو در بارها. در هر صورت بودن در جمع و كنار هم بودن نقطه قوت اين ملت است. شما اينجا ميتوانيد تنها به كافه اى برويد و قهوه اى بخورريد و احساس تنهايى هم نكنيد. ا
بعد از صرف صبحانه و قهوه نوبت به خرید هفتگی میرسد. به فروشگاه های اینجا که سر میزنید نعمت الی ماشاءالله ریخته است. خبری از مغازه های سرکوچه و بازار، تغییر روزانه قیمت ها، نبودن یک نوع جنس مخصوص در مغازه و نایاب شدن آن، نیست. فروشگاه ها تا خرتناق پر است از مواد غذایی و کالا. وقتی خوب به این مساله فکر میکنید متوجه میشوید که در این سیستم چقدر در هزینه توزیع کالا صرفه جویی میشود. به جای اینکه یک کامیون شیر به ده مغازه کوچک سربزند و به هریک ده تا بطری شیر بدهد، یک راست به یک فروشگاه بزرگ می آید و یکباره بار خود را در آنجا تخلیه میکند. همه اینها را که روی هم جمع کنید به انضمام فرایندهای اداری باطل که ارباب رجوع را ضمیمه پرونده اش میکند و هرجا پرونده برود اوهم باید برود، متوجه میشوید که ترافیک شهری مانند تهران، بی دلیل نیست. همه این مسائل کوچک روی هم جمع میشود و به یکباره ترافیک غول آسای تهران را بر سر شهروندان خراب میکند. حالا باز خوب است فرهنگ فروشگاه های بزرگ اندک اندک در ایران در حال شکل گیری و پاگرفتن است.ا
بعد از خرید روزانه هرچه جنس بود و نبود را در چرخ دستی خرید ریختم و در حال پایین آمدن از نوار نقاله به سمت پارکینگ بودم که یک مساله جالب توجه من را جلب کرد. چرخ دستی روی نوار نقاله شیبدار به سمت پایین حرکت نمیکرد. یک مساله ایمنی جالب و کوچک که رعایت کردنش نشان می دهد این از خدا بی خبرها فکر کجا را کرده اند! شما فکرکنید با چرخ دستی خرید وارد نوار نقاله میشوید. قاعدتا کنترل چرخ دستی روی نوار نقاله شیبدار سخت است. به خاطر همین، این عزیزان “اوزی” نوار نقاله را بصورت آهنربایی در آورده اند که به محض وارد شدن چرخ دستی روی نوار نقاله، چرخ های آن جذب نوار شده و از حرکت باز می ایستد و شما می توانید دست به کمر صبر کنید تا نوار نقاله به انتها برسد و دوباره کنترل چرخ را به دست بگیرید. درس امروز اینکه ای کاش اگر قرار است یک فرهنگ ساده به کشور وارد شود، به طور تمام و کمال وارد کشور شود وگرنه به سرنوشت فرهنگ ترافیک تهران دچار میشود. اگر قرار است چرخ دستی وارد فروشگاه های تهران شود، ای کاش با تمام جزئیات و نکات اجرائی وارد شود. اگر دوستان چهارتا چرخ دستی می بیننند و همان را بدون دانستن نکات ظریف و چون وچراییش به کشور ببرند، حکم همان بردن ماشین به خیابانهای تهران است. یادم می آید که در میدان تره و بار نزدیک منزل ما در تهران، برای استفاده از چرخ دستی باید کارت شناسایی می دادی تا یک چرخ دستی به شما می دادند که از لابه لای ماشین های پارک کرده در محوطه به زور آنرا به میوه فروشی برسانی و خرید خود را در آن جایی دهی. میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است. ا
با سپاس. ا
يا حق. ميرزابنويس. ا
Comments