top of page
Writer's pictureOmid Rismanchian

نیم نگاهی به موزه ملی اسکاتلند

Updated: Jan 21

با سلام و تشکر از اینکه دوباره به وبلاگ بنده اومدید.

این چند روز آخر زندگی بنده در اسکاتلند داستان و زندگی خود را دارد. بیش از چهارسالی که در این بلاد زندگی کرده ام به گشت و گذار پرداختم و تصمیم گرفتم به عنوان خداحافظی از این کشور زیبا و دوست داشتنی که علاوه بر خصلت خسیس بودنشان که در جهان مثال زدنی است با فرهنگی مبارزه گر علیه استعمار انگلیسی نیز شناخته می شود، خوب بگردم و عکس بگیرم و از هر تکه اش پستی تهیه کنم؛ باشد که شمع تجربه زندگی در این بلاد، سوسو کنان در دل میرزا حالا حالاها روشن بماند. امروز نیز بر همین منوال این پست را به نگاهی بر موزه ملی اسکاتلند اختصاص داده ایم.

این موزه به طور کلی از دو قسمت تقسیم شده است. موزه اسکاتلند سابق و موزه سلطنتی سابق که در اواخر قرن بیستم تصمیم بر اتصال این دو موزه از نظر کاربری و شناخت آن به نام جدید موزه ملی اسکاتلند  شد. موزه سلطنتی خود در سال 1861 توسط یکی از معروف ترین مهندسان سلطنتی به نام کاپیتان فرانسیس فوک طراح سالن معروف رویال آلبرت هال لندن ساخته شده است  و خلاصه در طول سالها گالریها و سالنهای مختلفی نیز به آن اضافه شده است تا در نهایت در سال 1999 میلادی سختمان موزه اسکاتلند سابق به شیوه ای مدرن به آن الحاق گشته و در سال 2011 کل مجموعه تحت نام موزه ملی اسکاتلند مشغول به کار گشت. با دیدن یک چند عکس نفسی تازه کنید تا برگردم.

ساختمان موزه اسکاتلند سابق با معماری ای مدرن و صاحب سبک

مفصل فضایی طراحی شده جهت اتصال ساختمان مدرن موزه اسکالتند سابق به موزه سلطنتی سابق

نمایی کلی از موزه سلطنتی سابق

همانطور که ملاحظه می کنید ساختمان موزه اسکاتلند سابق بسیار مدرن می باشد که توسط مفصلی شیشه ای به موزه سلطنتی سابق اتصال پیدا کرده است. ساختمان موزه اسکالتند سابق دارای معماری صاحب سبک و مدرن می باشد که توسط شرکت رالف آپلبوم که در طراحی فضاهای نمایشگاهی و موزهها شهرت جهانی دارد ساخته شده است.   از نکاتی که نظر بنده را در این معماری جلب کرد اول از همه استفاده از مصالح می باشد که نوعی سنگ شنی است که ویژه ادینبورگ می باشد. جزئیات زیبا، ترکیب شکاف و گشایش ها در نما، ریتم تغییر مقیاس و شکستهایی که در بنا درنظر گرفته شده است می باشد. این بنا فرمی قلعه و بارو مانند دارد که حالت دفاعی اسکالتند را (احتمالا در مقابل انگلیسی های استعمارگر) می رساند. معماری موزه سلطنتی سابق نیز که دیگر خود نیاز به تحلیل ندارد. آنچیز که عیان است چه حاجت به بیان است. کلاسیک، سنگهایی کثیف و دوده گرفته که یادگار دوران صنعتی شهر می باشد، ستونها و نیم ستونهای کلاسیک و رنسانسی. و در آخر مزه کل کار به ورودی ای کاملا مدرن و مینی مال می باشد در بدنه ساختمان کلاسیک موزه. این قسمت از موزه سالها در حال مرمت بوده است و برای مرمت آن چیزی حدود 50.000.000 پوند ناقابل خرج گشته است. یعنی چیزی حدود یکصد و پنجاه ملیارد تومان !! نمی دانم اگر این کفار آثاری مانند تخت جمشید و میدان نقش جهان اصفهان را داشتند چه قدر برای مرمتش خرج می کردند.

القصه بدک نیست یک نگاهی به داخل ساختمان موزه سلطنتی سابق انداخته و با مرمت آن نیز آشنا شویم. هم فضای داخل این موزه زیباست و هم نحوه مرمتش. ستونهای باربر و سقفهای قوسی بنا که در کمال صداقت مواد و مصالح با سنگ ساخته شده اند، با ظرافت تمام تراشیده، مرمت و نورپردازی شده اند. تمامی الحاقات به فضا از تابلوها گرفته تا آسانسور و پلکان کمترین تماس را با دیوارهای تاریخی این بنا دارند تا کمترین آسیب به بنا زده شود. بنا با پلکان و بالابری مردن و شیشه ای مجهز شده است تا علاوه بر ایجاد کمترین خدچه در فضا از نظر کالبدی و بصری، رفاه حال مخاطبان را نیز فراهم سازد. پلکان اضافه شده در قسمت پشتی بنا بسیار جالب است. تمام پله (و یا اکثر وزن پلکان) برستونی فلزی تحمیل شده است و فاصله بین لبه پلکان با جداره، علاوه بر حفظ بنا، فضا را نیز زیبا تر کرده است. نگاهی بیاندازید تا برگردم.

جالب آنکه علاوه بر حفظ و نگهداری بنا آن هم به بهترین نحوه که امکان هرگونه تخریب بنا را توسط کاربران به حداقل رسانده است، مردم نیز آنقدر شعور دارند تا بدانند بهترین یادگاری ای که برای آیندگان می توانند به جا گذارند خود بنا می باشد و نیازی به یادگاری نوشتن برروی در و دیوار آن نیست و خلاصه خلایق هرچه لایق است این بلاد! عجب

البته که مسئولیت حفاظت حدااکثری از بنا و پایین آوردن امکان تخریب، مسئولیت میراث فرهنگی است، اما شعور ما کجا رفت را میرزا هم نمی داند. فضای میانی این موزه یا همان هال مرکزی بنا بسیار زیباست و سراسر نشان از استعداد مهندسی موجود دراین بلا را می رساند آن هم در قرن 19ام، قرن صنعت و مهندسی در این سوی دنیا. فضایی است گشاده، نورانی که توسط سقفی شیشه ای، حجم زیادی از نور را به داخل هدایت می کند. سقفی که خود بر ستونهای به گمانم چدنی که با پیچ و مهره های بزرگ به هم اتصال پیدا کرده اند، سوار است. علم مهندسی در آن دوران تا به دانجا پیشرفته بود که اگر توجه کنید می بینید حتی شوفاژ مخصوصی به شکل دووار برای دور ستونها طراحی شده است. نرده های فلزی اطراف این هال مرکزی با روکشی چوبی فضا را بیش از پیش سبک کرده و چشم را به حرکت در  اطراف وا می دارد. افسوس که اگر در یکی از همین دانشگاههای پرادعا دانشجویی بدبخت و فلک زده همین فضا را طراحی کند، اساتید محترم می گویند وجود چنین فضایی گشوده توجیه عملکردی نداشته و خلاصه دانشجو را وادار به تغییر طرح می کنند. خلاصه اکنون این فضا به عنوان یک جاذبه اصلی برای مخاطبین تبدیل شده است و البته چه عملکردی بهتر از کافی شاپ و قهوه خوردن که محلی را برای تعاملات اجتماعی افراد و تبادل افکار ایجاد می کند. توجه داشته باشید در زمانی که در اینجا چنین ساختمان سبکی با بهترین تکنولوژی می ساختند در ایران بنایی مانند مدرسه سپهسالار ساخته شد که با تمام ارزشی که برایش قائل هستم باید بگویم با تکنولوژی 400 سال پیشش هیچ فرقی ندارد. گویی مرم با لالایی قاجار یک 200-300 سالی را در خواب بوده اند و هیچ بویی از پیشرفت علم نبرده بودند. خوب این هم مزایای تنها مانند یک جامعه از جامعه جهانی در زمان قجر لعن الله! عکس ها را نیم نگاه کنید تا برگردم.

و البته از هنرهای زیبایی که در این بنا به کار گرفته شده است هنر کاشی کاری می باشد که خود از نظر تکنیک و زیبایی با فرش ایرانی رقابت می کند. کاشی کاری ای که ما هم در ایران و در همین خانه های یوسف آبادی پرداشتیم و امروز با بی مهری مردم روبرو شده اند و سر انبار نخاله های ساختمانی در می آورند. وصف و حال معماری سلیقه ای و تابع مد ما هم قلب میرزا را به درد می آورد.







اما آثار نمایش داده شده در این موزه خود سخنی دیگر است. جالب اینکه بدانید نحوه زندگی کردن ما در حال حاضر و پیش از اینکه ما بخواهیم به تاریخ بپیوندیم به موزه ها رفته اند و در موزه ها قابل رویت می باشند. این موزه واقعاچشم میرزا را به تسلط و مهارت مهندسان این مرز و بوم در بیش از 150 سال پیش گشود. عجب داستانی داشتند اینها. اگر اینها که یک زمانی ماشین بنز عهد بوقی می ساختند آپولو هوا نکنند پس چه کسی بکند؟ اگر اینها که ساعتی می ساختند با دقت وصف ناپذیر و با آن همه چرخ دنده و قص علی هذا اکنون صاحب تکنولوژی نباشند، پس عمه نداشته بنده که تمام فکرش این است که بالاخره با کدام پا وارد مستراح شود، باید آپولو هوا کند؟ خوب سرانجام این علم مهندسی می شود ساخت یک رباطی که هرکلمه ای به آن بدهید را با حروف مخلتف برایتان  می سازد به شما تحویل می هد. خوب من هم گفتم چه کلمه ای بهتر از آدرس وبلاگ. عکسهای زیر را ملاحضه کنید. روند پیشرفت علم را می بینید و متوجه می شوید علم از کجا به کجا رسیده است.

نمونه ابتدایی هواپیما در اوایل قرن 20 و احتمالا اواخر دوران قاجار

روند پیشرفت حمل و نقل و صنعت ماشین سازی که اکنون به خاطر آلوده بودن به کشورهای جهان سوم صادر شده اند آن هم با پایین ترین کیفیت

ساعتی که پر بود از چرخ دنده و آخر هم میرزا نفهیمد چطور کار می کند اما بعد از این همه سال با یک تعمیر کوچک گویا دوباره راه افتاده است

این هم زندگی کنونی ما که از هم اکنون در موزه ها قرار گرفته است. میرزا در خانه اش یدونه از اون تلفون مشکی ها داشت

این هم رباطی که آدرس وبلاگ را برایم نوشت

و البته این هم زره یک سرباز ایرانی به تاریخ 1890 میلادی. این هم مشارکت ما در علم و صنعت قرن 19 ام. ای عجب

امیدوارم از پست امروز خوشتان آمده باشد و خلاصه با پیشنهادات و کامنتهای خود میرزا را یاری دهید.

با تشکر

میرزابنویس


26 views0 comments

Recent Posts

See All

Comments


bottom of page