با سلام و تشکر از اینکه به وبلاگ بنده اومدید
در فرنگستان که بودم ایستگاههای قطار خیلی توجه ام رو جلب میکرد. تصمیم داشتم یک مطلبی در باره این ایستگاههای قشنگ بنویسم اما مصادف شد با عزیمت بنده به ایران و سرعت بالای اینترنت علیه السلام و خلاصه این امر یک چندماهی به تعویق افتاد. امروز می خوام از ورای نگاهی به فرایند مدرن شدن غرب، نیم نگاهی به ایستگاههای قطار شهرهای مختلف انگلستان بیاندازم. امیدوارم خوشتون بیاد. به طور خیلی خلاصه هرگاه صحبت از مدرنیته می شود ذهن مخاطب ایرانی به سمت اتومبیل، اتوبان، کت و شلوار، زنان بی حجاب، بی کینی، تلویزیون و ماهواره و غیره می افتد. ما فراموش می کنیم که فرایند مدرنیته یعنی مدرن شدن، یک فرایند اجتماعی است که از اعماق اجتماع بیرون می آید و سرانجام در صنعت، معماری و شهرسازی نمود پیدا می کند. دلیل این مطلب هم این است که ما ایرانی ها بدون اینکه جامعه از مسیر مدرنیته عبور کند و به ایستگاه (ما مدرن هستیم) برسد، به زور چوب و باتوم رضاخانی مدرن شده ایم. اولین نشانه های مدرن شدنمان هم این بوده که دیوارهای شهر قدیم تهران، دروازه قزوین، دروازه شمرون، و پل چوبی و غیره ویران شدند و جای خود را به خیابان هوسمانی دادند. کلاه قجری جای خود را به کلاه پهلوی و رو بنده به مینیژوپ تغییر شکل داد. اما در انگلستان داستان طوری دیگر است. مدرن شدن یک فرایند اجتماعی بود که رابطه مردم با مردم، و مردم با دولت و دولت با دربار پادشاهی را تعریف می کرد. نمود این فرایند در گسترش ارتباطات از قبیل سیستماتیک شدن زیرساختهای پست، اختراع تلگراف و نهادینه شدن قطار و ریل آهن در سرتاسر کشور و اروپا قابل مشاهده بود. این فرایند در معماری نیز نمود پیدا کرد و ایستگاههای قطار جزو اولین ساختمانهای عام المنفعه ای بودند که تحت تاثیر این مدرنیته قرارگرفتند. شفافیت و سیالیت در فضا، استفاده از سازه فلزی و چدنی، ستونهای باریک و بلند، دهانه های وسیع، نورگیرهای سقفی با شیشه های رنگی، هنر آرت نوو، فرفورژه و غیره از نمودهای مدرنیته در معماری ایستگاههای قطار بودند. به چند عکس از ایستگاهها قطار ادینبورگ در خیابان پرینس استریت نگاه کنید تا بعد.
ایستگاه قطار ادینبورگ، ویورلی استیشن
ایستگاههای قطار خود محصول مدرن شدن جامعه بود اما خود نیز به واسطه تسهیل ارتباطات مردمی و سرعت بخشیدن به این ارتباطات روند مدرنیته را نیز سرعت داد. قشنگترین نکته در مورد این استگاههای قطار این است که از یک قرن پیش تا به حال همین طور به طور مداوم در حال کارکردن هستند. این بناها دائم درحال بازسازی و مرمت هستند و همین امر نیز باعث شده است که علاوه بر اینکه هنوز درحال سرویس دادن به ملت هستند، خود به عنوان یک سرمایه معماری با خوانایی بالا، و نیز سرمایه اجتماعی، تاریخی و توریستی نیز تبدیل شده اند. نگهداری از تاریخ کالبدی و اجتماعی را ما باید از این انگلیسی ها یادبگیریم. این بناها اکثرا ساختی بسیار زیبا، با جزئیاتی با دقت و پرکار دارند. یعنی سازندگان آن بیش از اینکه به ثبت اسم و رسمهای سیاسی خود فکر کرده باشند، سعی کرده اند یک اثر باقیات الصالحات از خود به جا گذارند. اثری که در این دوره و زمانه در این بلاد عزیز کمتر ساخته و یا دیده می شود. یک چند ایستگاه از شهرهای مختلف انگلستان ببینید تا برگدرم. توجه کنید که این بناها با چه ظرافت و تکنولوژی ای در حدود یکصد و اندی سال پیش ساخته شده اند. لذت ببرید
ایستگاه قطار لندن
ایستگاه قطار گلاسگو
ایستگاه قطار یورک
چند نکته جالب و مختصر دیگر درباره این بناها. اول اینکه این بناها همواره درحال بازسازی و به روز شدن و مجهز شدن به آخرین تکنولوژی های روز هستند. زمانی میزبان قطارهایی با موتور بخار بوده اند و امروزه میزبان قطار سریع السیر. مثلا همین ایستگاه ویورلی ادینبورگ مجهز به سکوهایی سرپوشده است که سقف آن درحال تعمیر و جایگزینی با سقفی شیشه ای و زیباست. عکسهای زیر این سقف را به خوبی نشان می دهد. دومین نکته حضور گسترده مردم در ایستگاه قطار و نقشی است که قطار در زندگی روزمره این کفار از خدا بی خبر بازی می کند. توجه کنید این ایستگاه یعنی ویورلی، ایستگاه شهری مانند ادینبورگ است با پانصدهزار نفر جمعیت. یعنی شهری کم و بیش مانند همدان یا شاید کوچکتر. آن وقت ببینید چه ایستگاه قطاری دارد و چقدر مسافر در آن به این سو و آن سو می روند. مسافر و حرکت هم که یعنی ارتباطات، اقتصادی پویا، سرزندگی و هر آنچه شهرهای کوچک ما باید داشته باشند و ….. بله
خلاصه این روند مدرن شدن برای جوامعی که در فرایند آن قراردارند ادامه دارد و برای مابقی خوابی بیش نیست. امیدوارم خوشتان آمده باشد.
میرزابنویس
Commentaires