top of page
Writer's pictureOmid Rismanchian

منظر نور و صدا در کینگزپارک

Updated: Jan 20

با سلام و تشکر از اینکه به وبلاگ من اومدید.ا

این چند وقت گذشته شهر پرت نیز مانند اکثر شهرهای پیشرفته دنیا، آبستن یک فستیوال بود. فستیوالی که هم بستر مناسبی است برای چرخش مالی و ایجاد رونق اقتصادی در سطح شهر و هم به جریان انداختن تعاملات اجتماعی و افزایش سطح سرزندگی و شادابی برای شهروندان. در این بلاد کفر، خبری از فروش تراکم و زدن چوب حراج به شهر برای کسب مال و ثروت خبری نیست. اگر هم باشد به شدت بلاد اسلامی نیست. در اینجا شریانهای اقتصادی از به چرخش درآوردن سرمایه در اقتصاد شهری نشات میگیرد. علی ایحال یکی از برنامه های این فستیوال که شرکت در آن برای عموم آزاد بود، برنامه نور و صدا در پارک اصلی شهر بود.ا



در این برنامه که یک تور نور و صدا به دور پارک بود، داستان خلقت انسان و به وجود آمدن استرالیا و تاریخ بومیان این سرزمین روایت میشد. گویی در یک تونل سه بعدی نور و صدا حرکت میکنی و همچنان که حرکت میکنی در هر گوشه، قسمتی از تاریخ روایی استرالیا به گوش مخاطب میرسد. جالب است بدانید “روایت” و “راوی گری” جزو روسم مهم بومیان استرالیا است. این مردم تاریخ نوشتاری ندارند و هرآنچه هست، داستان و روایت گری می باشد که خیلی هم در استرالیا جدی گرفته میشود. برعکس کشور ما که نقالی و شاهنامه خوانی و غیره به تاراج ایدولوژی و عقیده رفت و فراموش شد چرا که اصولا وطن پرستی در این جهان بینی جایی ندارد!ا



برنامه نور صدا با مدیریت بسیار زیادی برگزار شد. در گوشه ای با سینمایی با پرژکتور برپا بود و داستان استرالیا و بومیان آن روایت میشد و در جایی دیگر نور و سایه و دود و بلندگو و روایی گری به سبک ثیاقی دیگر جاری بود. برنامه به شدت جالب وفرهنگی و سزوار مردم خوشحال و آرام شهر پرت. از خود برنامه که بگذریم، تمهیدات جنبی برنامه برایم خیلی جالب بود. مثلا بحث ایمنی! هرجا که جدول بود، با چراغ و علائم هشدار دهنده و همچنین مسئولین چراغ به دست، به مردم هشدار داده میشد که مبادا در تاریکی این برنامه برای کسی خدایی نکرده اتفاقی بیافتد. حالا شما در نظر بگیرید در تهران در روز روشن در پیاده رو، آن هم اگر پیاده رویی اصولا وجود داشته باشد، یا به پله برخورد می کنی و یا به رامپ پارکینگ و تیر چراغ برق. و چه آدمهایی که در این مثلا پیاده روها، پخش زمین شده اند و دستی شکسته است و پایی ضرب دیده است. جالب اینکه در اسلام مبحثی است به نام “رد مظالم” که در آن میگوید بیایید یک پولی به آخوند بدهید تا اگر در حق کسی ظلمی ناخواسته کردید، مثلا در اتوبوس پای کسی را ناخواسته لگد کردید، گناهش بخشید شود. فاصله تئوری تا عمل تا کجا پیش رفته است در این بلاد، خدا میداند!ا



از دیگر تمهیدات سرویس دهی به مردم خوب شهر، درنظر گرفتن سرویس بهداشتی قابل حمل آن هم به تعداد قابل ملاحظه بود. یعنی یا سرویس بهداشتی نمیگذارند و یا به تعداد کافی سرویس بهداشتی در نظر گرفته میشود. اتبوس شهری برای جابه جایی خیل عظیم مردم، و مدیریت ترافیک شهری از دیگر مثالهای تمهدات درنظرگرفته شده بود. خبری از مدیریت هیاتی و توکل به خدا نبود. از همه اینها گذشته، صف استقبال مردم برایم جالب بود. هرچه در ایران برای گرفتن “قیمه نذری” صفوف طولانی ایجاد میشود، در این برای برنامه های فرهنگی و هنری! بالاخره خلایق هرچه لایق است و بس.ا



اما از همه مهمتر بودجه این برنامه است. مسلما قسمتی از این بودجه دولتی است اما بحث درآمدزایی برنامه با برپایی کیوسک های غذا و نیز کمک های مردمی از چشم میرزا دور نماند. القصه به امید روزی که در ایران هم صفوف طولانی قیمه نذری به صفوف طولانی برنامه های فرهنگی و هنری تغییر ماهییت پیدا کند و مردم از گرسنگی شکم به گرسنگی ذهن و شعور فرهنگی ارتقاء پیدا کنند.ا

با تشکر

میرزا بنویس

4 views0 comments

Recent Posts

See All

Comments


bottom of page