top of page
Writer's pictureOmid Rismanchian

فرهنگ دمکراتیک اجتماعی و زندگی در فضای باز شهری

با سلام:

گویا مقاله ای که تحت عنوان “از ایدولوژی تا معماری” نوشته بودم نظر چندی از دوستان را به خود جلب کرده بود. از این رو راغب شدم تا مطلبی بنویسم که در آلمان به چشمم آمد. امیدوارم این نیز مورد پسند واقع شود.قبل از آن چند نکته را باید عرض کنم.


روزی با یکی از دوستان آمریکایی خود صحبت می کردم. از اینکه چه قدر از شهرهای اروپایی خوشش می آید صحبت می کرد. بصورت کلی وقتی در شهرهای اروپای قدمی می زنید، زندگی جاری در فضای باز توجه بسیار جلب می کند. اتفاقات مختلفی در فضای باز این شهرها می افتد. در گوشه ای کودکان را می بینید که بالا و پایین می پرند و والدینشان مراقب آنها می باشند، افرادی را درحال خرید کردن و قدم زنی می بینید، گروهی را در حال قهوه خوردن و گروهی نیز به حال خود گوشه عزلت گرفته و نظارگر این معرکه می باشند. چیزی که عیان است حضور اقشار مختلف و تعامل بین آنها در در فضای باز شهری می باشد. برای اینکه این تصویر ذهنی را بهتر جا اندازم چندتایی عکس ببینید.


اتفاق بارزی که در این فضاها رخ می دهد “مکث” در عرصه های عمومی شهرمی باشد، اتفاقی که در فضای شهر ما به ندرت دیده می شود. مکث یعنی سر صحبت را با دیگری باز کردن. یعنی مشاهده زندگی جاری دیگران بدون اینکه آنها احساس ناراحتی کنند. یعنی تعامل اجتماعی بین افراد. یعنی تحمل دیگری. یعنی تبادل اطلاعات و شکل گیری فعالیتهای و جنبشهای اجتماعی. به نظر من تکاپوی زندگی اجتماعی رابطه مستقیمی با فرهنگ دموکراتیک یک جامعه دارد. هرچه فرهنگ یک مردم دمکرات تر باشد، قدرت تحمل دیگری در آن جامعه بیشتر است و زندگی اجتماعی در فضای باز نیز پرجنب و جوش تر. برعکس این قضیه نیز صادق است. دوران کمونیست بلوک شرق در برلین شاهدی بر این مدعاست. دورانی که تجمعات بیش از شش نفر، اعتراض خیابانی محسوب می شود. درچنین فرهنگی یا باید از پشت پنجره منازل با عرصه های عمومی شهر ارتباط برقرار کرد و یا از پشت پنجره ماشین. در هرصورت حضور در عرصه های عمومی و تماس فردی با دیگران منع می شود. آیا شهری که شما در آن زندگی می کنید امکان مکث کردن در عرصه های عمومی و برقراری تعامل اجتماعی را برای شما مهیا می سازد. اکنون کلام کوتاه می کنم تا عکسهایی از برلین شرقی بعد از گذشت 30 سال از فرهنگ ایدولوژیک محور کمونیست ببینید.




من خود بزرگ شده تهران می باشم و باید بگویم این فرهنگ چنان در جامعه شهری ما نایاب است که حتی جوانان برای برقراری ارتباط با یکدیگر سوار بر ماشین حاج آقای خود شده و در خیابان جردن شروع به بالا و پایین رفتن می کنند و از پشت پنجره اتومبیل خود با ایما و اشاره بایکدیگر تعامل. با این همه کبکبه و دبدبه تاریخی و غرور ملی امکان اینکه در فضای باز شهری بنشینی و دوکلام با دیگری اختلاط کنی وجود ندارد. خیلی از متخصصین ماست مالی بر این اعتقادند که اشکال اصلی در طراحی فضای شهری ما می باشد. اما من معتقدم که این خصلت برآمده از فرهنگ جامعه ما بوده و چون این احساس، برقراری تعامل اجتماعی و شنیدن حرف دیگری، نیز وجود نداشته است فضایی نیز در شهرهای ما برای آن درنظر گرفته نشده است. البته تاثیر منفی فضای شهری بر این پدیده را نیز منکر نمی شوم. در این باره در مقاله بعد بیشتر صبحت خواهم کرد. آنرا دنبال کنید و کامنت بگذارید.

با تشکر

1 view0 comments

Comments


bottom of page