با سلام و تشکر از اینکه به وبلاگ شهرنگار اومدید.ا
در این بلاد کفر مطالب بسیاری از هموطنان مهاجر یاد گرفته ام. هموطنانی به شدت خودباخته و خود درگیر. تا به آنجا که حتی در معرفی خود به جامعه میزبان به جای اینکه بگویند “من یک ایرانی هستم” مثلا میگویند “من یک پرشین هستم”. این خود عمق خود درگیری و عدم خودشناسی ما ایرانیان را در یک قاب عکس زیبا به معرض نمایش میگذارد. از این رو در این پست درنظر دارم تا یک نیم نگاهی به بحث شیرین سنت بیندازم.ا
به نظرم ثبت تراوشات مغزی میرزا به عنوان فردی از نسلی که زیر چرخ های گذار فرهنگی ایران له و لورده شده است، جالب آمد. بسیاری از هم نسلان من به خاطر گذار فرهنگی یک جامعه مذهبی و به واسطه گره خوردن مذهب و سنت به یکدیگر، تمامی سعی و تلاش خود را میکنند تا از سنت فاصله گرفته و به اصطلاح “مدرن” شوند. این روند در دختران هم نسل من که خود، مادران و مادربزرگان خود را قربانی نظام سنتی “مردسالار” میدانند بسیار بارزتر و پرشتاب تر است. بگذریم از اینکه از نظر میرزا “قربانی بودن زن” در سنت ایران یک سوتفاهم بزرگ و ناشی از تفسیر غلط روشنفکران و روشنفکرمآبان است. از این رو گفتم یک سری به این صندوقچه خاک گرفته سنتی بزنم.ا
قسمت اول: سوبرداشت بزرگ!ا
مفهوم “سنت” با مفهوم “رسم و رسوم” بسیار متفاوت است. مفهوم سنت، در بسیاری از مواقع با مفهوم رسم و رسوم اشتباه گرفته میشود. برخلاف سنت که در زندگی روزمره ما جاری است، رسم و رسوم مانند جعبه ای است که هرموقع گذرمان به آنها می افتد درب جعبه را باز میکنیم و از آنها استفاده میکنیم و سپس درب جعبه را می بندیم و آنرا کنار میگذاریم. مثل رسم سفره هفت سین. این رسم در زندگی روزمره ما جاری نیست. سالی یک بار، به بهانه سال نو به سراغ جعه رسم و رسوم می رویم. بخش سفره هفت سین را باز میکنیم، دستورالعمل را اجرا میکنیم، و بعد از اتمام سال نو، آن را جمع میکنیم و درب جعبه را میبندیم تا سال بعد.ا
سنت یک جعبه قدیمی نیست که در یک فاصله زمانی و مکانی از ما قرارداشته باشد؛ و ما هراز چندگاهی به سراغ این جعبه قدیمی رفته و به طور دلخواه هرآنچه را که به درد زندگی امروزمان میخورد برداریم و مابقی را خاک کنیم. سنت مثل یک رودخانه است که از قدیم الایام شروع می شود و در زندگی امروز ما جاری است. سنت مانند یک جمله ماضی نقلی است که از گذشته تا حال ادامه دارد. اتفاقا زیبایی سنت همین فرایند ادامه داربودن آن از گذشته تا به امروز است. سنت مانند هوایی که تنفس می کنیم ما را احاطه کرده است. ما در سنت زندگی میکنیم و آنرا در زندگی روزمره استفاده میکنیم و به همین واسطه نمیتوانیم از سنت فاصله بگیریم. سنت، به واسطه ریشه دار بودن در گذشته این امکان را به ما می دهد که ریسک تصمیمات خود در زمان حال را به حداقل برسانیم. به طور مثال موسیقی سنتی ایران را در نظر بگیرید. این موسیقی زنده است. با ما صحبت میکند. خاطرات نسل های گذشته را در زندگی امروز ما بازگو میکند. اگرچه درآمد ماهور عمری طولانی در این سنت دارد، اما شجریان ها و ناظری ها از دل همین موسیقی سنتی قطعاتی را تنظیم میکنند که به مذاق امروزه ما خوش می آید. نمی توان گفت موسیقی سنتی ما یک قاب عکس است و متعلق به گذشته. درآمد ماهور ذکر خاطرات گذشته است و مرغ سحر شجریان، حرف دل مردم امروز!ا
کشف دوباره آتش:ا
مفهوم سنت در ایران از طرف دو قشر مذهبی و روشنفکر به شدت مورد بی رحمی قرارگرفته است. هر دو قشر به سنت به مانند یک جعبه نگاه میکنند. قشر مذهبی معتقد است سنت مانند یک قاب عکس قدیمی به ما به ارث رسیده است و باید ناب و دست نخورده حفظ شود. قشر روشنفکر هم معتقد است که این قاب عکس قدیمی قابلیت سازگاری با زندگی کنونی را نداشته و به طور کل باید کنار گذاشته شود. کنار گذاشته شدن سنت یعنی کشف دوباره آتش و تکرار تمام اشتباهات گذشته. اشتباهاتی که با درنظر گرفتن سنت می شود از آنها دوری کرد. چراکه سنتی که از گذشته شروع شده و تا به امروز ادامه دارد، سعی و خطاهای بسیاری را پشت سرگذاشته است و عصاره موفقیت های آن به دست ما رسیده است.ا
در دوران کنونی ایران تفکر “روشنفکرمآبانه” غالب شده و این امر نسلی به شدت سردرگم، پریشان، مضطرب، ستیزه جو، هنجار شکن، و خسته از سعی و خطا و شکست های پیاپی را به بار آورده است. به نظر میرزا راز موفقیت جامعه ایرانی این است که یکبار و برای همیشه تکلیف خود را با گذشته، تاریخ و سنت خود روشن کند. نه آنرا سانسور کند. نه آنرا به بت و یا موزه تبدیل کند. ونه آنرا در زباله دان تاریخ بیاندازد. در پست بعد به مبحث منحط فمنیتسی ایران که نگاهی به شدت منفی به سنت دارد و ضرباتی که این خط فکری به جامعه ایرانی و به خصوص به زنان ایرانی وارد کرده است میپردازم. البته از نقطه نظر یک مرد ایرانی طرف دار سنت :)ا
با تشکر
میرزابنویس
Comments