top of page
Writer's pictureOmid Rismanchian

سفرنامه پراگ؛ قسمت دوم

با سلام و تشکر از اینکه دوباره به وبلاگ بنده اومدید.

امروز 25 جون 2011 و دومین روز سفر من به پراگ می باشد. عکسهای زیادی گرفتم و مسائل زیادی توجهم را جلب کرد. از اینکه چطور یک کشور ورشکسته می تواند فضاهای شهر با کیفیت بالا که هم ساخت و هم نگهداری آنها گران است بسازد تا جزئیات درب و پنجره ها. از بسیاری از اماکن و بناها دیدن کردم بدون اینکه نام و نشان آنها را بدانم. دیگر زیاد برایم مهم نیست که فلان بنا کلیسا است یا موزه؛ به خصوص اینکه وقتی 3-2 روز در یک شهر به سر می برید دیگر وقت بازدید از موزه های کسل کننده را ندارید. شاید هم علاقه شخصی بنده طوری باشد که حال و حوصله بازدید از موزه ها را ندارم. به اینها اضافه کنید اینکه در جلوی هیچ یک از بناها و اماکن شهری، هیچگونه شناسنامه ای به انگلیسی و فرانسوی نوشته نشده بود که بازدیدکنندگان را با آنها آشنا کند. در این کشوری که مردمش اندک زبانی انگلیسی نمی دانند، انگلیسی صحبت کردن هم حالی می دهد و شما خبر ندارید. دلیلش هم خیلی ساده است. یک عمری ما در انگلستان مانند عمله ها انگلیسی صحبت کردیم و اینجا حکم آن یک چشمی ای را داریم که نزد کور، پادشاه است. علی ایحال. گفتم گلچینی از نکاتی که نظرم را جلب کرد برایتان نقل کنم. به عکسهای زیر نگاه کنید. چه چیز توجه تان را جلب می کند؟





یکی از نکات ساده ای که نظرم را بسیار جلب کرد، آسمان صاف و آبی رنگ آن بود. قلبم حسابی شکست و از اینکه از شهری می آیم (منظورم تهران است نه ادینبورگ) که حتی دیدن آسمان رنگی برایم حکم جذابیت جهانگردی پیدا کرده است کلی ناامید شدم. چندی پیش پستی درباره آلودگی هوا در تهران که آلودگی ناشی از حمل و نقل کم بود، آلودگی بنزین نامرغوب پالایشگاهی و گرد و غبار کشورهای عربی هم به آن اضافه شده نوشتم (با عنوان زندگی خوکی). گفتم دسته کم این شهر ورشکسته هرچه به شهروندانش عرضه نمی کند، هوای پاکی و نفسی برای سد رمق و ممدحیات به آنها ارزانی داشته که هراز چندگاهی که کرایه خانه ها رمقشان رامی گیرد دست معشوقه را بگیرند و قدمی بزنند و هوایی تازه کنند تا خستگی کار روزانه و چکهای برگشتی از تنشان درآید. اما دریغ که طهران ما امروز به تهران مبدل گشته است!! توجه کرده ام که در جملات خود دائم می گویم شهر ورشکسته. منظور از شهر ورشکسته چیست و نشانه هایش کدام است. به عکسهای زیر توجه داشته باشید تا برگردم.

این عکسها ساختمانهای متروکه ای را در مرکز شهر نشان می دهند که اگرچه در مرکز یک شهر توریستی قرار دارند اما به واسطه اینکه هنوز این شهر نتوانسته است نظر سرمایه گذاران را به طور کامل جلب کند، این ساختمانها نیز نتوانسته اند خریداری داشته باشند تا دستی به سروروی آنها بکشد و به قول معروف یک حالی به این بندگان خدا بدهد. اما شما نگران نباشید. این شهر اگرچه طلا (سفید یا سیاهش فرقی نمی کند) و الماس ندارد اما مردمی مهمانواز دارد که فاکتور (تحمل دیگری) در آنها بالا می باشد و هرسال خیل عظیمی از سرتاسر دنیا را به سمت خود می کشاند و قدم زنان به سمت توسعه می رود. همچنان که از عکسهای زیر مشخص است ساختمانها تک تک مشغول بازسازی رونق گرفتن می باشند.

موارد زیادی نظرم را جلب کرد که اگر همه را به همراه عکس بخواهم در همین پست برایتان نقل کنم، از آنجا که احتمالا از اینترنت (حلال و پاک) استفاده می کنید احتمالا در دیدن عکسها با مشکل برمی خورید. از این رو عسکها و نظرات را در چندین پست برایتان بازگو می کنم. امیدوارم خسته نشوید و همچنان پیگیر این قصه باشید.

باتشکر

میرزا بنویس

4 views0 comments

Recent Posts

See All

Comentarios


bottom of page