با سلام و تشکر از اینکه دوباره به وبلاگ من اومدید.ا
بعد از سفر دوباره به ایران که بیشتر از ورای خستگی و ناخوش احوالی جسمی و حس تنهایی مضاعف ناشی شده بود، دوباره قسمت میرزا شد که بار سفر بربنده و به استرلیا بیاد. اینبار از ترس تجربه قبل و علاج واقعه بیکاری قبل از وقوع، یک راست به ملبورن رفتم. با خود گفتم هم فک و فامیلی داریم که در بدو ورود با هم خوش و بشی کننیم هم تجربه خوبی از شهر ملبورن. تجربه زیبای قبلی من را در پست ملبورن زیبای من بخوانید. القصه! به شهر زیبای ملبورن رسیدم و به منزل اجاره ای از پیش تهیه شده رفتم. علی رغم گرفتاری های پشت سر گذاشته شده در ایران، حال خوبی داشتم. مخصوصا وقتی وارد فرودگاه امارات شدم. نمیدانم چه حسی هست. حسی که وقتی از فرودگاه سراپا غم گرفته و کوچک مثلا “بین اللملی” تهران خارج میشوی و یکهو به فرودگاهی مانند فرودگاه امارات میرسی. آدم یاد فیلم “دیوانه از قفس پرید” می افتد. گویی واقعا از قفس رها شده ای و به واسطه یک فرودگاه چند ملیتی امارات، به دنیا متصل شده ای. ا خلاصه به ملبورن رسیدیم.ا
شهر ملبورن 2018ا
بعد از یکی دو روزی گشت و گذار در ملبورن از طریق یکی از دوستان استرالیایی (یا به قول خودشان “اوزی”) دوباره به شهر پرت فراخوانده شدم. اینبار برعکس دفعه قبل گویی درهای رحمت به روی میرزا باز شده است. در عرض یک هفته هنوز به ملبورن نرسیده، بار سفر بربسته و خلاصه دوباره عازم شهر زیبای پرت شدم. انگار بند ناف میرزا را به شهر پرت گره زده اند. این دومین باری بود که میرزا از ملبورن به پرت فراخوانده شده بود. برخلاف تصور قبلی، از اینکه به شهر پرت بازمیگشتم خوشحال بودم. حتی بیشتر از حالتی که در شهر ملبورن کاری پیدا میکردم. شاید دلیلش این بود که زندگی در شهر پرت را یکبار تجربه کرده بودم و به قول معروف نمیخواست دوباره از صفر شروع کنم. گویی برگشته ام سرجای قبلی ام. شهر پرت برعکس تصور غالب و یا تصوری که در نگاه اول در ذهن مخاطب نقش می بندد، شهری است با فاکتور زندگی پذیری بالا. در اول وقتی وارد شهر پرت می شوید میگویید عجب شهر ساکت و بی تحریکی. شاید حس کنید حوصله شما سر می رود. اما وقتی عمیقا وارد زندگی این شهر می شوید می توانم به جرات بگویم که به شرط داشتن یک کار مناسب و روابط اجتماعی حداقلی (مخصوصا برای زوج های جوان) شاید بهترین شهر استرالیا برای زندگی باشد. شهری که تمامی امکانات یک شهر بزرگ را دارد، اما ترافیک و شلوغی و گرانی یک شهر بزرگ را ندارد. شهری که زندگی کردن در آن بسیار راحت است. شما در هر شهری زندگی کنید، وقتی درگیر کار و خانواده می شوید، زندگی شما به یک شاغل 8 صبح تا 6 بعد از ظهر ختم می شود و بس. دگیر جایی برای پارتی گرفتن و خزعبلات جنی نیست. حال اگر شما در یک شهر شلوغ زندگی کنید، به ناچار مجبور خواهید شد که در محلات دورتر به شهر منزلی انتخاب کنید چرا که منازل نزدیک به شهر احتمالا گرانتر هستند. خلاصه به یک دور بازنده ترافیک و اتلاف وقت روزانه وارد میشوید. اما شهری مانند شهر پرت، هم به اندازه کافی بزرگ و شلوغ است که کسل نشوید هم به اندازه کافی خلوت و خودمانی که به مشکلات شهرهای بزرگ دچار نشوید. یک چند عکس ببینید و خداحافظ.ا
یا حق.
میرزا بنویس
Commentaires