با سلام و تشكر از اينكه به وبلاگ من اومدید.ا
مطلبى درباب مهاجرت ديدم و گفتم همانا ارزش نشر كردن دارد.ا
کسی که به غرب مهاجرت می کند باید از لحظه ترک کشورش بداند که او هیچ وقت در جامعه غربی جذب نخواهد شد. او هیچ وقت آلمانی٬ فرانسوی٬ یا انگلیسی نخواهد شد. اما به محض ترک کشور او دیگر ایرانی هم نیست. مهاجر باید بداند که وارد ساحتی عمیقا متفاوت از هویت می شود. او نباید سودای غربی شدن داشته باشد اتفاقا نباید سودای ایرانی ماندن هم داشته باشد. او باید هویت تازه خود را در مرزها و شکاف های بین هویت ها بسازد. این اتفاقا اصلا چیز بدی نیست. برعکس٬ امکان های فراوانی در این شیوه زندگی نهفته است. امکان هایی که انسان را به چالش کشیده و او را با ابعادی از بودنش مواجهه می کند که دیدن آن نه برای غربی ها ممکن است و نه برای ایرانی ها. بنابراین٬ ایرانی که در غرب به در و دیوار می زند تا ایرانی باقی بماند پاک هدف مهاجرت را باخته است. او تمام عمرش را در تقلای ایرانی ماندن در جلسات عزاداری ماه محرم٬ در چلوکبابی ها و محلات ایرانی تلف خواهد کرد. او هیچ گاه امکان هایی را که مهاجرت برای انسان فراهم می کند درک نخواهد کرد.ا
از سوی دیگر٬ ایرانی که می خواهد غربی شود به وضع بدتری دچار خواهد شد. با وجود تمام تقلاهایش٬ غرب هیچ وقت او را نخواهد پذیرفت و در نهایت٬ سرخوردگی از این تقلاها یا او را به افسردگی و خودکشی دچار می کند و یا جنون و آدم کشی. به عنوان یک مهاجر٬ اگر می خواهید غربی شوید و یا ایرانی بمانید زندگی از دست رفته ای خواهید داشت. مهاجر خود یک هویت تازه است. هویتی که باید با گشودگی با آن برخورد کرد و در ورای تهدیدهایش٬ امکان هایش را دید. هولدرلین می گوید: هر کجا خطر هست٬ آزادی هم هست. {متن از فریدون تیموری}.ا
Comentarios