top of page
Writer's pictureOmid Rismanchian

تصویر ذهنی از درخت در منظر شهری

با سلام و تشکر از اینکه به وبلاگ من اومدید

یکی از مواردی که در شهرسازی ایران بسیار به آن بها داده میشود، سنت حسنه کاشت درخت در فضاهای شهری می باشد. نگاه کنایه آمیز شهرسازان به معماران منظر نیز از این سنت نیکو وام میگیرد که وظیفه معماران منظر این است که هرکدام یک نهال درخت در دست بگیرند و چپ و راست این گوشه و آن گوشه شهر بکارند؛ که البته نشان از عدم شناخت و تسلط در این زمینه می باشد. از همین رو با خود گفتم مطلبی درباره آن بنویسم. انگیزه این مطلب زمانیکه به انگلستان آمدم بیشتر شد. در ادامه داستان این موضوع را برایتان بازگو میکنم.

هنگامیکه به انگلستان آمدم اولین نکته ای که به چشمم خورد، نبود درخت در خیابانهای آن بود. این کمبود درخت در فضای شهری، آن هم درکشوری که اگر چند دقیقه سر جای خود بایستید بی شک بروی سر و صورتتان خزه سبز می شود برای من عجیب بود. برای داشتن درخت در فضای شهری در این گوشه دنیا همه چیز مهیا می باشد. آب و هوای مناسب، باران، درخت و غیره. اما از درخت در فضای شهری به جز در پارکها و تک و توک در میادین شهری خبری نسیت. عکس زیر

همانطور که ملاحضه میکنید خیابانهای اینجا کلا بسیار خشن می باشند و تماما از عناصر سخت تشکیل شده اند. هرچند همه با هم در هماهنگی به سر می برند. خدا عمرشان دهد دست کم همه بلوکهای مسکونی ملزم به داشتن حیاط در جلوی پلاک مسکونی می باشند که معمولا در آن شمشادی یافت می شود. ولی نکته این است که هیچ درختی و یا گیاهی که در فضای باز به اصطلاح “بدون صاحب” رها شده باشد، دیده نمی شود. شاید یکی از دلائلش این باشد که اصولا مردم اینجا خشونت شهری زیادی دارند. یعنی اگر کسی مراقب آنها نباشد به اموال عمومی صدمه زدن کار هر روزشان می باشد. از این رو در گوشه و کنار شهر دوربینهای مداربسته قابل مشاهده می باشند. برعکس این مورد در تهران، اگر خیابانی ساخته شود اما در پیاده روهای آن درختی کاشته نشود مردم گمان می کنند که آن معبر هنوز نیمه ساز است و کسی آن را تحویل نمی گیرد. اگر هم مدت زیادی از احداث آن بگذرد به اصطلاح تبدیل می شود به یک کوچه بی کلاس.

تصویری از خیابان ولیعصر به عنوان نماد این تصویر ذهنی

این تصویر ذهنی مردم از درخت و فضای سبز در شکل دهی به فضای شهری و منظر شهری بسیار مهم می باشد تا جاییکه اگر به قول شهرسازان مدعی الامر، اگر هر معمار منظر یک درخت بگیرد و چپ و راست در فضای شهری بکارد بی راهه نرفته است. تصویر ذهنی مردم از یک پدیده، امری نیست که یک شبه به وجود آمده باشد. در انگلستان، بود و نبود درخت در فضای شهری در برآورده ساختن نیاز روحی مردم تاثیری ندارد. اما در ایران درخت و خیابان همواره با هم مانوس بوده اند. اصولا واژه خیابان به محورهای باغ ایرانی گفته می شود که در دوطرف آن درخت کاشته می شده است. در چهارباغ نیز به عنوان اولین خیابان شهری در طول تاریخ ایران این امر تکرار شده است. سپس این مکتب به شهرسازی مدرن ایران راه یافت و در ولیعصر، خیابان انقلاب، بلوار کشاورز و میرداماد تکرار شد. و اینها همه و همه برای برآورده کردن نیاز روحی مردم و ارضاء کردن تصویر ذهنی مردم از درخت می باشد. درخت برای ما ایرانی ها تنها یک عنصر معمولی نیست که فقط برای ما سایه ای تامین کند؛ بلکه قسمتی از تصویر ذهنی ما را ازتاریخ، ادبیات، هنر باغ سازی، فرش بافی، پارچه بافی و غیره را تشکیل میدهد که برآورده کردن این نیاز و تصویر ذهنی در فضای شهری، دست کمی از برآورد کردن ایمنی و امنیت در خیابانها ندارد.

متاسفانه جامعه معماری و شهرسازی ایران چنان حیرت زده به دنبال اصول شهرسازی و معماری غربی درحال دویدن است که از گنجینه گرانبهایی که پیشینیان ما در طول صدها سال برای ما به جا گذاشته اند غافل شده اند. در اینجا این سوال پیش می آید که آیا استانداردهای درستی برای کاشت درخت در معابر ایران وجود دارد؟ آیا نمی شود با ساماندهی درختان به عنوان منظر نرم، کمی از آشفتگی شهرهای امروز ایران را کاهش داد و یک نظم بصری-فضایی در آن ایجاد کرد؟ اگر داشتن درخت در کشورهای غربی یک اصل نیست و برای آن استانداردی تعیین نشده است، درکشور ما نیز باید اینطور باشد؟ آیا این همه درختی که در فضاهای شهری ما هستند از قوانین کاشت و داشت خاصی بهره مند هستند؟ آیا ایجاد معابری مانند چهارباغ و یا بلوار میرداماد که می تواند به صورت روزانه به مردم خدمت رسانی کند، مهمتر از ایجاد پارکهای لکه ای نمی باشند؟

در انتها امیداورم معماران منظر ما بتوانند فرهنگ منظر شهری را مبتنی بر آموزه های بومی، در جامعه معماری و شهرسازی ما نهادینه کنند.

خواهشمندم حق کپی را دست کم در محیط مجازی رعایت فرمایید

1 view0 comments

Recent Posts

See All

Comments


bottom of page