با سلام به دوستان و تشکر از اینکه به وبلاگ من اومدید.
قبل از هرچیز اگر عضو این وبلاگ غیرتجاری و نیمه تخصصی نیستد، عضو شوید که مایه مباحات دل میرزا بنویس است. القصه
چند روز پیش به یکی از شهرهای جنوب انگلستان به نام کاردیف که پایتخت ویلز می باشد رفته بودم. این شهر هم شهری بسیار زیبا بود که زیبایی آن با خلیج کاردیف دو چندان می شود. چندین پست را به این شهر اختاص دادم که اولین آن این پست است که درباره زندگی مردم و شهر کاردیف می باشد. قدم زنان در این شهر راه می رفتم که طبق معمول دل کوچک ما به سمت و سوی وطن پرکشید و نمی دانم چرا خیابان جمهوری یادم آمد. شاید به خاطر اینکه در اینجا ایستگاه قطار در مرکز شهر می باشد و مرکز شهر همه جای دنیا شلوغ و پرحیاهوست. اما در بعضی شهرها مانند تهران و حتی اصفهان مرکز شهر فضایی مرده و بی نظم و کثیف، پر از دوره گردها و گداها و یتیمان و گرسنگان میباشد و بعضی دیگر فضایی ترو تمیز. این انگلیسی ها در این بلاد کفر خوب بلد هستند از آب کره بگیرند و چطور زندگی و طراوت را به مرکز شهرهای خود اعطا کنند. در ادامه می خواهم به ذکر این مطلب بپردازم که چطور می شود که مرکز شهر در یک شهر قلب تپنده شهر می شود و در شهری دیگر مرکز بافتهای فرسوده. عکس ببینید تا برگردم.
اولین نکته در داشتن یک چنین فضای شهری مناسبی استفاده حداکثری از امکانات می باشد. قرار دادن کاربریهای اصلی شهر که خواه ناخواه مخاطبان را به سمت خود جلب می کنند از این دسته هستند. مثلا قرار دادن ایستگاه قطار و یا ایستگاه مترو در این مناطق که به طور خودکار سیل عظیمی از مردم و شهروندان را روانه این مناطق می کند. و یا مکانیابی دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی در مرکز شهر که خود باعث بهبود وضع قیمت زمین و اجاره نشینی در این مناطق می شود. حال شما فرض کنید دانشگاه بهشتی و علوم تحقیقات در تهران بهترین مناطق شمال شهر را که می توانست به باغات میوه اختصاص پیدا کند تسخیر کرده اند و نه تنها رفت و آمد را برای دانشجو و کارمند مشکل ساز کرده اند بلکه در عین حال بافتهای فرسوده مرکز شهر تهران را از این نعمت بی بهره رها کرده اند. اما قضیه فقط به این قسمت ختم نمی شود. سیستم شهری هنگامیکه حجم بزرگی از عابرین را به این قسمتهای شهری روانه می دارد امکانات رفاهی آنها را نیز فراهم می کند. کیفیت فضا شما را ترغیب می کند که هرچه بیشتر در این فضاها راه بروید و لذت ببرید و درقبالش هم سود مالی به جیب شهرداری روانه کنید. اما چگونه؟ میگویم. فعلا کمی عکس نگاه کنید تا کیفیت فضای شهری مذکور را درک کنید. به جزئیات درختکاری، نسبت عرض اختصاص داده شده به پیاده، مبلمان شهری، کفسازی ساده اما با کیفیت، پیوستگی سطح حرکت و غیره توجه کنید.
کیفیت فضای باز در درجه اول باعث ایجاد رفاه شهروندان می شود. یعنی شهرسازی در خدمت رفاه شهروندان. موضوعی که در سیاست شهرسازی ایران کمتر مورد اهمیت می باشد. اما به غیر از رفاه شهروندان چه مزیت دیگری می توان از این نوع فضا برد. اصلا مگر شهرداری عاشق چشم و ابروی شهروندان است که بخواهد این فضاهای را بسازد. پولش را از کجا بیاورد. این سوالات در سیستم شهرسازی ای که گدا پروری را ترغیب می کنند مطرح می شود. یعنی در سیستم شهرسازی ایران شهرسازان انتظار دارند دولت بدبخت یکی دو کشتی نفت بفروشد و پولش را تقدیم این عزیزان کند و اینها هم گل و بلبل روانه شهر کنند. اما چشم نوازی این فضای شهری به پایداری بودن آن چه از نظر اجتماعی و چه از نظر اقتصادی می باشد. این فضاها خود درآمد زا هستند. چگونه؟ خدمتتان عرض می کنم. سیل عظیم جمعیت پیاده خود جلب کننده کاربریهای تجاری می باشد که می خواهند از این رفت و آمد منفعتی ببرند. این یعنی گران شدن قیمت زمین و عوارض شهرداری. رونق گرفتن این جداره ها یعنی بالا رفتن سرقفلی و بیشتر شدن مالیات. یعنی درآمد اصلی شهرداری از این فضاها می شود مالیات و عوارض شهرداری از این فضاها. به طور مثال در عکسهای فوق و زیر توجه کنید چه تجاری های با کیفیتی جذب این فضاهای شهری می شوند. تجاری از همه نوع. کوچک و بزرگ. زنجیره ای و محلی.
اما درآمد زایی شهرداری فقط به این مطلب ختم نمی شود. هرکس در این فضاها آب می خورد پول می دهد. خیل عظیمی از عابرینی که در کنار پیاده رو نشسته اند و قهوه صرف می کنند را در نظر بگیرید. کافه های مربوطه برای استفاده از فضای باز و پهن کردن بساط در کنار پیاده رو پول به شهرداری می دهند. از یک سو رفاه شهروندان تامین می شود و شهروندان در کنار هم به تعاملات اجتماعی می پردازند و شهرسازی می شود مروج فرهنگ مردم سالاری و از سوی دیگر درآمد شهرداری افزایش میابد. از دیگر مواردی که برای شهرداری درآمدزا می باشد دست فروشان و کیوسکهای کوچک تجاری می باشد. هر جا عابرپیاده است دست فروش هم هست. اما در تهران دست فروشان بدبخت و بیچاره هستند، هیچ گونه کنترلی برروی اقلامی که به شهروندان ارائه می کنند وجود ندارد و در بسیاری از موارد نه تنها مالیات درآمدشان را به شهرداری نمی دهند بلکه شهرداری باید یک پولی از جیب خرج کند تا آنها را تعقیب کند و از فضاهای شهری ترد. و این قصه نارکارآمد سالهاست در تهران ادامه دارد. اما در عکسهای زیر نگاه کنید. در فضاهای باز دست فروشها، موظف می باشند تا بساط خود را در گاریهای قابل حمل در مکان مشخص پهن کنند و یا در اولویت بالاتر کیوسکهای کوچک فروش غدا و چای و قهوه ایجاد نمایند که هم باعث زیبا شدن فضا می شود هم خدمتی را به شهروندان ارائه می دهد. هم اشتغالی ایجاد می کند، هم باعث رواج تعاملات اجتماعی می شود. هم فعالیت آنها قابل کنترل است و درآمدی هم برای شهرداری دارد. قسمت دیگری این درآمد زایی از تابلوهای تبلغاتی می باشد. اما نه مانند تهران که هرکس از راه برسد و هرکه زورش بیش، تابلو تبلیغاتیش بیش. و سراپای شهری بشود تبلیغات. وقتی شهر برای ماشین طراحی شود تابلو هم باید بزرگ شود اما در عکسهای زیر نگاه کنید که تابلوها به صورت یک سه پایه اطلاعاتی در روی پیاده رو و در معرض دید عابرپیاده رها شده اند و هم کارآمد هستند و هم زیبا. شهر را هم جلف نمی کنند. عکسها را نگاه کنید. محل نشستن عابرین در فضا، کیوسکهای تجاری کوچک، اسباب بازی کودکان، دست فروشان، تابلوهای تبلیغاتی و غیره را توجه کنید.
تمامی این فعالیتها با نظارت شهرداری انجام می شود و شهرداری برای تک تک این فعالیتها پول جمع می کند. به عکس بالا نگاه کنید. این دو افسر از طرف شهرداری می باشند و در دستگاههای کوچکی که به آنها آویزان است کدپستی تک تک ساختمانها و کاربری آنها و جواز استفاده از پیاده رو قص علی هذا موجود می باشد و کارشان راه رفتن در محل و چک کردن امورات در این منطقه می باشد.
خلاصه کلام میرزابنویس:
سیستم شهری ما نیز در ایران مانند بسیاری از سیستمهای دیگر ازجمله سیستم دانشگاههای ما یک سیستم (گدا پرور) می باشد یعنی اینکه دولت در حکم یک گاو شیرده است و همه می خواهند از این شیر جرعه ای بنوشند. درحالیکه سیستم شهری می تواند نه تنها درآمد زا باشد و کاری کند که بافت فرسوده مرکزی تهران که اکثرا هم تاریخی هستند رونق چشم گیری بگیرند، بلکه می تواند مرفه، چشم نواز و خدمت گذار مردم باشد. این سیستم مانند موتور یک ماشین است که اگر اجزاء آن درست در کنار هم قرار گیرند مثل اسب کار می کند و اگر خیر نه تنها سواری نمی دهد بلکه هوا را هم آلوده می کند.
بحث در این خصوص زیاد است. اما امیدوارم از عکسها و نوع نگاه نگارنده خوشتان آمده باشد.
منتظر کامنتهای خوب شما هستم.
یا حق
میرزا بنویس
Comments